سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 35
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 144853
کل یادداشتها ها : 168
خبر مایه


ایمان و کفر از لسان امیر المومنین

1ـ شناخت پایه هاى ایمان : ایمان بر چهار پایه استوار است : صبر ، یقین ، عدل و جهاد . صبر نیز بر چهار پایه قرار دارد . شوق ، هراس ، زهد و انتظار. آن کس که اشتیاق بهشت دارد ، شهوت هایش کاستى گیرد ، و آن کس که از آتش جهنّم مى ترسد ، از حرام دورى مى گزیند ، و آن کس که در دنیا زهد مى ورزد ، مصیبت را ساده پندارد ، و آن کس که مرگ را انتظار مى کشد در نیکى ها شتاب مى کند . یقین نیز بر چهار پایه استوار است : بینش زیرکانه ، دریافت حکیمانة واقعیت ها ، پند گرفتن از حوادث روزگار ، و پیمودن راه درست پیشینیان . پس آن کس که هوشمندانه به واقعیت ها نگریست ، حکمت را آشکارا بیند ، و آن که حکمت را آشکارا دید ، عبرت آموزى را شناسد ، و آن که عبرت آموزى شناخت گویا چنان است که با گذشتگان مى زیسته است . و عدل نیز بر چهار پایه بر قرار است : فکرى ژرف اندیش ، دانشى عمیق و به حقیقت رسیده ، نیکو داورى کردن و استوار بودن در شکیبایى . پس کسى که درست اندیشد به ژرفاى دانش رسید و آن کس که به حقیقت دانش رسید ، از چشمة زلال شریعت نوشید ، پس کسى که شکیبا شد در کارش زیاده روى نکرده با نیکنامى در میان مردم زندگى خواهد کرد . و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است : امر به معروف ، نهى از منکر ، راستگویى در هر حال ، و دشمنى با فاسقان . پس هر کس به معروف امر کرد ، پشتوانه نیرومند مؤمنان است ، و آن کس که از زشتى ها نهى کرد ، بینى منافقان را به خاک مالید ، و آن کس که در میدان نبرد صادقانه پایدارى کند حقّى را که بر گردن او بوده ادا کرده است ، و کسى که با فاسقان دشمنى کند و براى خدا خشم گیرد ، خدا هم براى او خشم آورد ، و روز قیامت او را خشنود سازد .
2ـ شناخت اقسام کفر و تردید : و کفر بر چهار ستون پایدار است : کنجکاوى دروغین.(7) ستیزه جویى و جُدُل ، انحراف از حق و دشمنى کردن . پس آن کس که دنبال توهم و کنجکاوى دروغین رفت به حق نرسید . (8) و آن کس که به ستیزه جویى و نزاع پرداخت از دیدن حق نابینا شد ، و آن کس که از راه حق منحرف گردید ، نیکویى را زشت ، و زشتى را نیکویى پنداشت و سر مست گمراهى ها گشت ، و آن کس که دشمنى ورزید پیمودن راه حق بر او دشوار و کارش سخت ، و نجات او از مشکلات دشوار است . و شک چهار بخش دارد : جدال در گفتار ، ترسیدن ، دو دل بودن ، و تسلیم حوادث روزگار شدن . پس آن کس که جدال و نزاع را عادت خود قرار داد از تاریکى شُبهات بیرون نخواهد آمد و آن کس که از هر چیزى ترسید همواره در حال عقب نشینى است ، و آن کس که در تردید و دودلى باشد زیر پاى شیطان کوبیده خواهد شد ، و آن کس که تسلیم حوادث گردد و به تباهى دنیا و آخرت گردن نهد ، و هر دو جهان را از کف خواهد داد .(سخن امام طولانى است چون در این فصل ، حکمت هاى کوتاه را جمع آورى مى کنم از آوردن دنباله سخن خوددارى کردم ).


  

جزو کدام دسته ایم؟


 امام صادق علیه السلام می فرما یند :


برادران سه گروه اند.

 

 د سته ای اول: مانند غذا یند که همیشه بدان ، نیاز ا ست وآن خردمند است .

 

 دسته ی دوم : مانند بیماری و آفت است و آن نادان است .

 

 گروه سوم : مانند داروست و آن حکیم است.

 

 

 

زیانکار ترین مردم


 

 خداوند در سوره  مبارکه کهف آیات 103و104می فرماید :


 بگو : آیا می خواهید شما را آگاه سازیم که زیان کار ترین( مردم) کیانند ؟! آنان که سعی و تلاششان در

 

 زندگی دنیا به بیراهه افتاده ( ودر گم گشتگی بسر می برند ) و با این حال گمان می کنند که کار نیک

 

انجام می دهند .


 

((خدا یا کمکمان کن ما در گروه اینان نباشیم.))


 

 

  مذاکره ( ذکر)


 

امام صادق علیه السلام به داود بن سرهان می فرمایند:


 

ای داود سلام مرا به دوستانم برسان و این دعای مرا که :

 

 خداوند رحمت کند بنده ای را که وقتی با دیگری هست درباره ی ولایت ما گفتگومی کنند .

 

 در این صورت نفر سوم آن ها فرشته ای است که برای آن ها طلب مغفرت می کند .

 

 و هیچ دو نفری با هم بر یاد کردن ما اجتماع نمی کنند مگر آن که خدای تعالی به آن دو

 

 بر فرشتگان مباهات می کند . پس هر گاه اجتماع کردید به" ذکر" بپردازید .

 

 زیرا اجتماع شما و یاد کردن شما ، زنده کردن ماست

 

 و بهترین مردم بعد از ما کسانی هستند که درباره ی ما مذاکره کرده وبه "ذکر" ما دعوت کنند.


  

خبر آمد خبری در راه است

سرخوش آن دل که از آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید...

                                 شاید

پرده از چهره گشاید...

                                  شاید

دست افشان...پای کوبان می روم

بر در سلطان خوبان می روم

می روم بار دگر مستم کند

بی سر و بی پا و بی دستم کند

می روم کز خویشتن بیرون شوم

در پی لیلا رخی مجنون شوم

هر که نشناسد امام خویش را

بر که بسپارد زمان خویش را

با همه لحن خوش آواییم

در به در کوچه ی تنهاییم

ای دو سه تا کوچه ز ما دورتر

نغمه ی تو از همه پر شور تر

کاش که این فاصله را کم کنی

محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ی ما می شدی

مایه ی آسایه ی ما می شدی

هر که به دیدار تو نایل شود

یک شبه حلال مسائل شود

دوش مرا حال خوشی دست داد

سینه ی ما را عطشی دست داد

نام تو بردم لبم آتش گرفت

شعله به دامان سیاوش گرفت

نام تو آرامه ی جان من است

نامه ی تو خط اوان من است

ای نگهت خاست گه آفتاب

در من ظلمت زده یک شب بتاب

پرده برانداز ز چشم ترم

تا بتوانم به رخت بنگرم

ای نفست یارومدد کار ما

کی و کجا وعده ی دیدار ما

دل مستمندم ای جان به لبت نیاز دارد

به هوای دیدن تو هوس حجاز دارد

به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم

تویی که نقطه ی عطفی به اوج آیینم

کدام گوشه ی مشعر

کدام کنج منا

به شوق وصل تو در انتظار بنشینم

ای زلیخا دست از دامان یوسف بازکش

تاصبا پیراهنش را سوی کنعان آورد

ببوسم خاک پاک جمکران را

تجلی خانه ی پیغمبران را

خبر آمد خبری در راه است

سر خوش آن دل که ار آن آگاه است

شاید این جمعه بیاید...

                                   شاید

پرده از چهره گشاید...

                                    شاید

                               

                                  (( مرحوم آقاسی))

 


  

 

 

                               

 

کاش

می دانستم تا کجا دوریت سرکشیده است

بلکه

کدام زمین یا خاک تورا برداشته است

سخت است بر من که این خلق را ببینم و تو دیده نشوی

سخت است بر من

این که بلاها تورا احاطه نماید و من سالم باشم

جانم فدایت ، ای پنهانی که از ما بر کنار نیستی

فدایت شوم که

بیرون رفته ای ولی از ما بیرون نیستی ...

 

((فرازی از دعای ندبه))


  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ            
           




قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
" border="0" width="468" height="60">