به انتظار تو نشستن ، خطای ماست . . .
به انتظار تو باید ایستاد . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
علامه حلی، از رجال برجسته و علمای بزرگوار شیعه،کسی است که درباره اش نوشته اند:
« در حالی که کودک بود، به درجه اجتهاد رسید ومردم منتظر بودند که به تکلیف برسد تا از او تقلید نمایند»
علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی کربلا راه می افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین (ع) را در شب جمعه درک نماید. آن بزرگوار،
طی سفری از حله به کربلا، به محضر نورانی امام عصر (عج)می رسند، اما حضرت را نمی شناسند.
در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین می افتد. امام زمان ارواحنا فداء خم می شوند، عصای علامه را برمی دارند و به دست ایشان می دهند.
درهمین هنگام سوالی در ذهن علامه القا می شود و از محضر امام (عج) می پرسد:
« آیا دراین عصر و زمان که غیبت کبراست، می توان حضرت صاحب الامر (عج) را دید یا نه؟ »
حضرت در پاسخ علامه می فرمایند:
«چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن که دست او هم اکنون در دست توست؟! »
به محض این که علامه این پاسخ را می شنود،
بی اختیار خود را به زمین می اندازد تا پای مبارک حضرت را ببوسد که در این هنگام از کثرت شوق مدهوش می شود 1
1_تنکابنی، قصص العلما، ص
یا حضرت خدیجه سلام خدا به تو
بی انتها درود فراوان ما به تو
تو مادر ائمه ای ، ای مادر وجود
دلهای اهل بیت همه مبتلا به تو
اسلام زیر دین فداکاری شماست
کرده پیامبر همه عمرش دعا به تو
از این قضیه قدر تو معلوم می شود
وقتی که دل سپرده چنین مصطفی به تو
در لحظه های سخت در آن روزهای سخت
کرده پیامبر همه اش اتکا به تو
هر جا ز غصه های زمانه دلش گرفت
یا درد دل به حیدر خود گفت یا به تو
مدیون توست ماندن اسلام تا ابد
زنده است در دل همه این نام تا ابد
بغضی است در گلو که پریشان فاطمه است
اشکی است در دو دیده که لرزان فاطمه است
چشم از نگاه مادر خود بر نداشته
مادر یک امشبی است که مهمان فاطمه است
زهرا گرفته دست به دامان مادرش
عالم اگر چه دست به دامان فاطمه است
چشمان فاطمه شده گریان مادر و
چشمان نه فلک همه گریان فاطمه است
دستی که دست دختر خود را فشرده بود
بی جان ولی هنوز به دستان فاطمه است
پروانهء شکسته پر او محمد و
شمع فراق او دل سوزان فاطمه است
شمعی که ذره ذره دلش آب تر شده
لحظه به لحظه فاطمه بی تاب تر شده
در ماتم فراق تو بایست سر شکست
وقتی نبی ز غصهء تو بال و پر شکست
آیینه ها زغصه شکستند یک به یک
در آن میانه فاطمه ات بیشتر شکست
یک سال و داغ هجر ابوطالب و شما
در زیر این دو داغ پیمبر کمر شکست
با رفتن تو تازه مصیبت شروع شد
از آن به بعد فاطمه ات مستمر شکست
روزی رسید پشت در خانهء علی
گل بود پشت در که لگد خورد و در شکست
دیوار و میخ و در همه با هم یکی شدند
در آن میانه سینهء زهرا اگر شکست
بر قلب خانوادهء حیدر شرر زدند
وقتی که ضربه پشت سر هم به در زدند
حق است جان فدای شما بارها شود
وقتی که دوستدار شما مصطفی شود
دارو ندار خویش به پایش که ریختی
میخواستی فقط کفنت یک عبا شود
سهم از عبای یار به هر کس نمی رسد
این افتخار بلکه نصیب شما شود
ای با کفن که شد کفنت افتخار تو
دلها غمین بی کفن کربلا شود
ای وای اگر سری شود از پیکری جدا
ای وای اگر کسی کفنش بوریا شود
ای وای اگر تنی شود عریان به روی خاک
ای وای اگر سری به روی نیزه ها شود
مجلس همیشه مجلس دلبند فاطمه است
پایان روضه روضهء فرزند فاطمه است
|
|||||
|
|||||
|
|
|
|||
|
|||||
|
|
|
|||
|
|
|
|||
|
|
|
|||
|
|
|
|||
|
|
|
|||
|
|
|
|||
|
|||||
|
|
|
|||
|
|||||
|
|
|||||
|
|
|
|
|||||
|
|
|
|||
|
|
|