سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 4
کل بازدید : 145000
کل یادداشتها ها : 168
خبر مایه


< 1 2

از رسول خدا (ص)نقل شده که فرمود:

« کسی که به خدای خود عارف تر شد، ترس او از خدا بیش تر خواهد بود. »<\/h4>

شیخ العلماء العاملین مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد کوهستانی (رحمت الله علیه) :
<\/h1>
                                                     

طبق
مدارک و اسناد موجود، اجداد ایشان در اصل از کاشان بوده اند که قریب به یک
قرن و نیم قبل به مازندران هجرت کردند و نسب معظم له به « ملا محمد شریف
کاشانی » که عالمی برجسته و فاضل بوده می رسد به این ترتیب:
محمد مهدی فرزند محمد علی فرزند مهدی فرزند حاج محمد کاشی که وی نوه ملا محمد شریف بود.
ملا
محمد شریف از علمای زمان خود بشمار می آمد او را بعنوان قاضی به قریه
«رستمکلا» ـ از توابع شهرستان بهشهر ـ دعوت کردند که بعد یکی از نوادگان
او به نام حاج محمد کاشی در کوهستان سکنی گزید و فرزندان او نیز در همان
کوهستان ماندگار شدند و به کوهستانی شهرت پیدا کردند.
شیخ مهدی با دختر
عالم ربانی مرحوم ملا محمد باقر ازدواج کرد که ثمره این پیوند مبارک تنها
یادگارش آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی بود.
مادر

فاطمه
کوهستانی ـ همسر حاج شیخ مهدی ـ بانویی باایمان و پاکدامن و مادری خردمند
و باکفایت بود. قناعت و ساده زیستی همراه با کیاست و تدبیراز صفات این
بانوی صالح به شمار می آمد.
از جهت معیشتی وضعیت مناسبی نداشت. اما
بسیار سخاوتمند بود و به فقرا و مستمندان رسیدگی می کرد و در برآوردن
حوائج آنان می کوشید. به خاندان عصمت و طهارت به ویژه سیدالشهداء علیه
السلام علاقه وافر داشت و هفتگی در منزل مراسم روضه و عزا برپا می کرد.
از
آن جا که وی زنی لایق و مسئولیت شناس بود با از دست دادن همسر دانشمند خود
ضعف و سستی به خود راه نداد بلکه به خوبی از عهده مسئولیت خطیر تربیت تنها
یادگارش برآمد و در رشد فکری و تعالی روحی او اهتمام ورزید.
مادر، پس از اتمام دوره مکتب خانه محمد، فرزندش را جهت تحصیل علوم دینی به حوزه فرستاد و به ادامه دادن راه پدرش تشویقش کرد.
اسباب
و مقدمات تحصیل فرزندش را خود مهیا می ساخت و زحمات و دشواری ها را بر خود
هموار می کرد تا طلبه نوجوانش فقدان پدر را احساس نکند و با خیالی آسوده
راه پیشرفت و ترقی را بپیماید.
خود، ساده زندگی می کرد و لباس کرباس بر
تن می نمود و در پاسخ آنان که به وی اعتراض می کردند که چرا از لباس بهتری
استفاده نمی کنی و بیشتر به خود نمی رسی می گفت:
فرزندم مشغول تحصیل است باید طوری زندگی کنم که بتوانم مخارج تحصیل او را فراهم کنم.
آن
مادر فداکار آن قدر در جهت تحصیل و رشد علمی فرزندش اهتمام ورزید که یک
بار ناچار شد مقداری از زمین های مزروعی خود را بفروشد و هزینه زندگی اش
را تأمین کند.
هیچ گاه حاضر نمی شد که دیگران مخارج زندگی و تحصیل
فرزندش را به عهده بگیرند، معمولاً هزینه و مخارج زندگی اش را علاوه بر
داشتن مقداری زمین کشاورزی از طریق هنر دستی مثل کلاه بافی و غیره اداره
می کرد.
از جمله قضایایی که نشان دهنده علوّ همت و روح بلند آن زن
شایسته است آن که وقتی به او خبر دادند یکی از تجار خیرخواه عده ای از
مؤمنین را تشویق نمود که برای مخارج زندگی پسرش اعانه ای جمع آوری کنند و
برایش به نجف بفرستند از این خبر برآشفت و به آن تاجر پیغام فرستاد که:
« شیخ محمد مقنّی نیست تا برای او جیره جمع کنید، پسرم احتیاج به این پول ها ندارد خودم هزینه اش را تأمین می کنم. »
وقتی این سخن به پدر مرحوم آیت الله برهانی رسید از همت بلند آن مادر شگفت زده شد و گفت:
به راستی که او زنی بلند همت و مردآفرین است.
دوران کودکی

مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کوهستانی مشهور به «آقاجان» قسمتی از دوران کودکی خویش را در زمان حیات پدر بزرگوارش گذراند.
استعداد
و نبوغ فوق العاده وی، پدر را بر آن داشت که در تعلیم و تربیتش بیشتر
بکوشد، لذا در همان اوان طفولیت وی را به مکتب خانه فرستاد تا با قرائت
قرآن و خواندن و نوشتن آشنا گردد و خود نیز شخصاً در تربیت او مراقبت کامل
داشت که در آینده فردی مفید و عالمی خدمت گزار شود؛ گویی از جبینش آتیه ای
پرامید را می خواند.
می توان گفت این دوران زودگذر از بهترین روزهای
زندگی اش بود، چرا که سایه پرمهر و محبت و دست نوازش گر پدر را بر سر خود
می دید و از هدایت ها و مراقبت های مستمرش بهره مند می گشت، ولی افسوس که
بیش از هشت بهار از عمرش سپری نشده بود که از نعمت وجود پدر فرزانه خود
محروم گشت.تحصیلاتمحمد، این نوجوان باهوش و تشنه علم، پس از فراگیری قرآن و فارسی به حوزه علمیه
بهشهر که در آن عصر، پررونق و فعال بود و اساتید
برجسته ای در آن تدریس می کردند، رفت. علوم پایه از قبیل صرف، نحو و منطق را در آن جا فرا گرفت.
کتاب « شمسیه» در منطق را نزد عالم فاضل شیخ احمد رحمانی خلیلی خواند.
« مطّول» را نزد شیخ محمد صادق شریعتی آموخت و مدتی نیز از محضر عالم فاضل حاج آقا بزرگ کردکویی استفاده نمود.
قسمتی
از کتاب « قوانین» را نزد فقیه بزرگ آیت الله آقا خضر اشرفی تلمذ کرد، گو
این که قسمتی از فقه یا اصول را از محضر علمی آیت الله حاج سید محسن نبوی
اشرفی نیز بهره برده است.

بیشتر تحصیلات مقدماتی معظم له در حوزه بهشهر
بود ولی در این میان مدتی در حوزه علمیه ساری درس خواند.
چند ماهی نیز در حوزه علیمه بابل در مدرسه « کاظم بیک» و « سقا» نزد اساتید آن سامان به تحصیل پرداخت.
در آن عصر مدیریت حوزه بابل با آیت الله شیخ محمد حسن بارفروشی معروف به « شیخ کبیر » بود و شکوه و رونق بسیار می داشت.


از آیت الله کوهستانی نقل شده که فرمود:
« من و شیخ محمد مهدی درزی، پدر مرحوم حجت الاسلام آقای درزیان ( امام جمعه فقید بهنمیر ) در مدرسه سقای بابل هم مباحثه بودیم. »
استادان ایشان در آن حوزه مشخص نشد،

آیت الله فاضل داماد ایشان می گوید:
یکی از اساتید وی در حوزه بابل آقای شیخ عبدالحسین شاهی جمنانی فقیهی بوده است.
نقل خاطره ای جالب از دوران اقامت در آن حوزه از زبان خود ایشان خالی از فایده نیست:
فرمودند:
«
زمانی که در حوزه علمیه ساری درس می خواندم یکی از دوستان طلبه به نام
آقای شیخ اسماعیل شریعت گرجی به من پیشنهاد کرد که جهت ادامه تحصیل به
بابل برویم زیرا استاد زبردستی در منطق در آن حوزه تدریس می کند، به اتفاق
به حوزه بابل رفتیم، اما برای وی مشکل پیش آمد که نتوانست بماند، من ماندم
و از محضر آن استاد منطق استفاده کردم.
او استاد ماهری بود و مدعی بود که هنوز از مادر نزاییده کسی که بتواند مثل من منطق بگوید و یا در این مورد بر من اشکال بگیرد!
روزی سر درس اشکالی به ذهن من آمد و خواستم آن را مطرح کنم ولی اجازه نمی داد، تا این که گفتم:
استاد،
ما آن چه فرا گرفتیم از محضر شما بوده است. وقتی این جمله را گفتم نرم شد
و به اشکال من توجه کرد و آن را تصدیق کرد و گفت: آخوند، درست می گوید.
آن گاه من به شوخی به وی گفتم: حال معلوم شد که اشکال کننده بر شما از مادر متولد شده است. »

در جوار امام رضا(ع):

آیت الله کوهستانی پس از اتمام علوم پایه و آموختن ادبیات عرب و مقداری از فقه و اصول جهت ادامه تحصیل عازم حوزه مشهد
گردید
و در مدرسه « میرزا جعفر» که از مدارس بزرگ و در مجاورت حرم مطهر بود
اسکان یافت تا در جوار ملکوتی حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام از
فیوضات و برکات معنوی آن امام رئوف بهره مند گردد.
این که معظم له باقی مانده دوره تحصیل سطح را نزد چه کسی آموخت به درستی روشن نیست.
از
داماد ایشان آیت الله فاضل نقل شده که آیت الله کوهستانی کتاب « معالم
الاصول» را نزد پدرم مرحوم آیت الله حاج شیخ نجفعلی فاضل استرآبادی در
مشهد خواند و ظاهراً قسمتی از « شرح لمعه » را نزد عالم فاضل شیخ شعبان
حجتی تلمّذ کرد.
در هر حال با عشق و علاقه زایدالوصف به فراگیری دانش و
با تلاش و جدیت، باقی کتاب های سطح را به خوبی و با موفقیت گذراند و در
درس خارج فقهای بزرگ حوزه حاضر شد.

اساتید وی در درس خارج عبارت بودند از:

مرجع
عظیم الشأن آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی و دیگری مجتهد والامقام
مرحوم آیت الله میرزا محمد کفایی ( فرزند محقق کبیر آیت الله ملا محمد
کاظم خراسانی) که بیشترین بهره و استفاده را در آن حوزه از محضر این عالم
ربانی برده است. روزی ایشان به مناسبتی درباره چگونگی دوران تحصیل چنین
فرمود:« در مشهد درس حاج آقا حسین قمی می رفتم، خیلی روان و ساده مطالب را بیان می فرمود، با خود گفتم:
ایشان که درس خصوصی برای ما نمی گذارد پس خوب است که دیگر درسش را ادامه ندهم. شب در عالم خواب دیدم که سید جلیل القدری به من فرمود:
« دین جدّ ما را این چنین ( روان و ساده ) باید گفت. »
هجرت به نجف

 

آیت الله کوهستانی پس از اقامت طولانی در جوار حضرت رضا علیه السلام جهت تحکیم مبانی اجتهاد
و رسیدن به مدارج عالیه علمی، حدود سال 1340 قمری رهسپار حوزه بزرگ و پرآوازه نجف اشرف گردید.
ورود ایشان به حوزه نجف
زمانی
بود که حوزه در اوج شکوفایی علمی و معنوی به سر می برد و استوانه های بزرگ
فقاهت و عدالت بر کرسی تدریس تکیه زده بودند و حضور آن بزرگان خود فرصت
مناسبی را فراهم آورده بود که آن فقیه والامقام مبانی فقهی خویش را هر چه
بهتر تقویت و استوارتر سازد.
برتری در بحث

از برخی
بزرگان نجف نقل شده که مرحوم آیت الله کوهستانی با آیت الله شیخ محمد تقی
آملی مباحثه می کردند آقای آملی خیلی مطالعه می کرد و در درس زحمت می کشید
ولی آقای کوهستانی به خاطر ضعف چشم نمی توانست به آن حد مطالعه کند ولی در
هنگام بحث اقای کوهستانی تفوّق و برتری داشت.
در کنار آموختن و غور در
مسائل عمیق اصولی و فقهی از خودسازی و تهذیب نفس غافل نگشت، گرچه ایشان در
مسائل معنوی و اخلاقی استاد به خصوصی نداشت ولی با خط مشی صحیحی که
مستقیماً از زندگی و سیره و روش اهل بیت علیهم السلام اتخاذ کرده بود و با
عمل و تبعیت محض از احکام شرع مقدس به درجه ای از تقوا و پارسایی رسید که
مورد رشک بزرگان اخلاق و عرفان حوزه نجف گردیده بود.
یکی از معاصرین
ایشان حضرت آیه الله شیخ علی محمد مهاجری نقل کرده که آیه الله کوهستانی
در نجف در بین علما و فضلا از حیث زهد و تقوا و معنویت کم نظیر بود.
اجتهادسرانجام
آیت الله کوهستانی پس از قریب نه سال اقامت در جوار آن امام همام و بهره
گیری از محضر اکابر علم وعمل و دست یابی به مراتب والای علمی و عرفانی و
رسیدن به مرتبه عالی اجتهاد آهنگ وطن کرد.
یعنی پس از قریب بیست سال تلاش علمی و عملی در سال 1348 قمری به زادگاه خویش بازگشت.
                

 


  
آفتاب: دوران هشت ساله دفاع مقدس سرشار از خاطره است، هنوز دلهای مشتاق بسیاری منتظر شنیدن گفته‌ها و ناگفته‌های دوره حماسه و ایثار هستند. شرح مجدد دلاوری و مقاومت و شتاب در عرصه رادمردی گرچه مکرر است اما تکرار دوباره حماسه‌ها، ملالی بر خاطر مخاطبان نمی‌نشاند.
بخشی که از نظر خوانندگان خواهد گذشت، گوشه‌ای از خاطرات مقام معظم رهبری  از دوران دفاع مقدس است.

متن خاطرات:

* ما می‌توانیم
در روزهای اول جنگ ، یک نفر نظامی پیش من آمد و فهرستی آورد که انواع و اقسام هواپیماهای ما - جنگی و ترابری- در آن فهرست ذکر شده بود و مشخص گردیده بود که چند روز دیگر همه‌ فروندهای این نوع هواپیماها زمینگیر خواهد شد؛ مثلاً این نوع هواپیما در روز هشتم، این نوع هواپیما در روز دهم، این نوع هواپیما در روز پانزدهم! این فهرست را به من داده بود که خدمت امام ببرم، تا ایشان بدانند که موجودی ما چیست. من به آن فهرست که نگاه کردم، دیدم دیرترین زمانی که هواپیمایی از انواع هواپیماهای ما زمینگیر خواهد شد، در حدود بیست و چند روز است؛ یعنی ما بیست و چند روز دیگر هیج هواپیمایی نداریم که بتواند از روی زمین بلند شود! من وظیفه‌ام بود که این فهرست را ببرم و به امام نشان دهم. ایشان به آن کاغذ نگاه کردند و گفتند: اعتنا نکنید؛ ما می توانیم! برگشتم و به دوستانی که بودند گفتم: امام می گویند می‌توانید،‌آن هواپیماها، به همت شما و با توانستن شما هنوز پرواز می کنند؛ هنوز از بسیاری از تجهیزات پرنده این منطقه پیشترند؛ هنوز در مصاف با بسیاری از کسانی که وسایل مدرن دارند، برتر و فایق‌ترند. از آن روز، نزدیک بیست سال می‌گذرد. این است معجزه‌ همت انسان! این است معجزه‌ ایمان! آنها را ساختند، آنها را تعمیر کردند، با آنها کار کردند؛ البته مبالغ نسبتاً قابل توجهی هم در اواخر به آنها اضافه شد، آنجه مهم است، روحیه و ایمان است؛ قدردانی چیزی است که این انقلاب و این حرکت عظیم به ما داده است؛ یعنی خودباوری ، یعنی استقبال ، یعنی عزت، یعنی قطع رابطه آقا بالاسری کسانی که مدعی آقا بالاسری بر همه‌ دنیایند. (بیانات در دیدار جمعی از پرسنل نیروی هوایی 19/11/1377)

*میهمانی می‌رویم
بسیجیها در جبهه شاد بودند. من خودم در اهواز مردی را دیدم که جوان هم نبود- به گمانم همان وقت از شهادتش، در نماز جمعه‌ تهران هم این خاطره را گفتم- شب می خواستند به عملیات بسیار خطرناکی بروند؛‌آن وقتی بود که عراقیها از رود کارون عبور کرده بودند و به این طرف آمده بودند و در زمین پهن شده بودند. خرمشهر داشت به کلی محاصره می‌شد- سال 59؛ در عین خطر- شب لباس رزم، لباس نظامی - همین لباس بسیجی- را پوشیده بود و با رفقایش داشتند می‌رفتند. او آذربایجانی بود، اما در تهران تاجر بود؛ داشت با تلفن با منزلش خداحافظی می‌کرد. من نشسته بودم، نمی‌دانست که من هم ترکی بلدم. به زنش می‌گفت «‌گد یروخ گناخلقا» ؛(میهمانی میرویم) او هم می فهمید که « گناه خلوق ، نجور گناخلو خدی»!(میهمانی، چجور میهمانی است!) هم این آگاه بود، هم آن آگاه بود؛ می‌فهمیدند چه کار می کنند.(بیانات در دیدار گروه کثیری از بسیجیان اردبیل 06/05/1379)

 کلام رهبری


 آفتاب: دوران هشت ساله دفاع مقدس سرشار از خاطره است، هنوز دلهای مشتاق بسیاری منتظر شنیدن گفته‌ها و ناگفته‌های دوره حماسه و ایثار هستند. شرح مجدد دلاوری و مقاومت و شتاب در عرصه رادمردی گرچه مکرر است اما تکرار دوباره حماسه‌ها، ملالی بر خاطر مخاطبان نمی‌نشاند.
بخشی که از نظر خوانندگان خواهد گذشت، گوشه‌ای از خاطرات مقام معظم رهبری  از دوران دفاع مقدس است.

متن خاطرات:

* ما می‌توانیم
در روزهای اول جنگ ، یک نفر نظامی پیش من آمد و فهرستی آورد که انواع و اقسام هواپیماهای ما - جنگی و ترابری- در آن فهرست ذکر شده بود و مشخص گردیده بود که چند روز دیگر همه‌ فروندهای این نوع هواپیماها زمینگیر خواهد شد؛ مثلاً این نوع هواپیما در روز هشتم، این نوع هواپیما در روز دهم، این نوع هواپیما در روز پانزدهم! این فهرست را به من داده بود که خدمت امام ببرم، تا ایشان بدانند که موجودی ما چیست. من به آن فهرست که نگاه کردم، دیدم دیرترین زمانی که هواپیمایی از انواع هواپیماهای ما زمینگیر خواهد شد، در حدود بیست و چند روز است؛ یعنی ما بیست و چند روز دیگر هیج هواپیمایی نداریم که بتواند از روی زمین بلند شود! من وظیفه‌ام بود که این فهرست را ببرم و به امام نشان دهم. ایشان به آن کاغذ نگاه کردند و گفتند: اعتنا نکنید؛ ما می توانیم! برگشتم و به دوستانی که بودند گفتم: امام می گویند می‌توانید،‌آن هواپیماها، به همت شما و با توانستن شما هنوز پرواز می کنند؛ هنوز از بسیاری از تجهیزات پرنده این منطقه پیشترند؛ هنوز در مصاف با بسیاری از کسانی که وسایل مدرن دارند، برتر و فایق‌ترند. از آن روز، نزدیک بیست سال می‌گذرد. این است معجزه‌ همت انسان! این است معجزه‌ ایمان! آنها را ساختند، آنها را تعمیر کردند، با آنها کار کردند؛ البته مبالغ نسبتاً قابل توجهی هم در اواخر به آنها اضافه شد، آنجه مهم است، روحیه و ایمان است؛ قدردانی چیزی است که این انقلاب و این حرکت عظیم به ما داده است؛ یعنی خودباوری ، یعنی استقبال ، یعنی عزت، یعنی قطع رابطه آقا بالاسری کسانی که مدعی آقا بالاسری بر همه‌ دنیایند. (بیانات در دیدار جمعی از پرسنل نیروی هوایی) 5/7/83 )

 




  




طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ            
           




قرآن آنلاین
http://s1.picofile.com/shiat/giv.gif
" border="0" width="468" height="60">